مصاحبه با مجله پيام حوزه[1]
 اصولاً هدف از تحصیل در حوزه علمیه چیست؟
بسم‌الله الرحمن الرحیم. من فکر می‌کنم از آیه شریفه نفر، می‌توان هدف از تحصیلات حوزه را فهمید. آنچه که از تفاسیر استفاده می‌شود، این است که تفقّه غیر از آگاهی است. لذا اولین چیزی که لازم است، تفقه است و اینکه وظیفه دینی به مردم ابلاغ شود. پس یک هدف آموزشی است و یک هدف کاربردی .
به نظر حضرت عالی، ساختار حوزه برای رسیدن به این اهداف، چه کاستی‌ها و موانعی دارد؟
من از آیه «نفر» دو نکته استفاده می‌کنم؛ یکی تعبیر به «طایفه» است، یعنی باید در حال طواف و گردش باشند. پس باید دو جهت در میان علمای حوزه باشد؛ یکی اینکه همیشه باید در حال طواف و گردش بین حوزه و مردم باشند، سکون مضر است، و ارتباط با حوزه هم نباید قطع شود، مثل پزشکان که دوره‌های مطالعاتی دارند .این ارتباط خاصیتی دارد که نیاز مردم را می‌فهمیم. حتی فلسفه هم این طور است که هر روز سؤال و شبهه ها و ایسم های گوناگون به وجود می‌آید .
نکته دوم آنکه عالم باید در میان مردم برود و آن‌ها را تربیت کند و مشکلات فکری آن‌ها را حل کند. اول هم باید به ده و محل خودش خدمت کند، چون نسبت به آن‌ها دین دارد. پس کاستی‌های حوزه این است که ما باید کسانی را تربیت کنیم که مشکلات جامعه را حل کنند. در این باره باید نیازها را دید؛ یک وقت ما می‌خواهیم طلبه‌ای را برای روستا تربیت کنیم، یک وقت برای شهرهای بزرگ و دانشگاه‌ها و … .
یکی از اشکالات و کاستی‌ها این است که ما برای پایه‌های مختلف و مراتب و مردم گوناگون برنامه‌های متناسب نداریم. برادران اهل سنت، جلوتر از ما هستند؛ چون وابسته به حکومت‌ها بوده‌اند، نیازها را بیشتر درک کرده‌اند. پس یکی از کاستی‌ها، همین بی‌برنامگی‌ها و عدم استعدادیابی افراد است .
در حوزه همان طور که مستحضرید، پایه‌های تحصیلی حوزه را ده پایه قرار داده‌اند. اولاً، این ده پایه چه ضرورتی دارد؟ دیگر اینکه اصولاً مقاطع تحصیلی چگونه باید عرضه شود، عمومی، نیمه تخصصی و تخصصی باشد؟
این ساختار فعلی، پاسخ گوی نیازهایی که عرض کردم نیست. در دوره عمومی، عربی و منطق و اصول و مقداری فقه باید خوانده شود ولی در کنار همین دوره عمومی، باید استعداد و ذوق طلبه شناخته شود، تا اگر بعد از چهار، پنج سال از حوزه بیرون رفت، به درد کاری بخورد. حتی من معتقدم، ما کسانی را که تربیت می‌کنیم، باید مسائل جغرافیایی و فرهنگی مناطقی که برای تبلیغ می‌روند را به آنان آموزش دهیم تا با آمادگی و ذهنیت به آن مناطق بروند .
در حوزه، عده‌ای معتقدند که باید همین روش‌های سنتی را حفظ کرد. عده‌ای می‌گویند باید به شکل کلاسیک باشد. عده‌ای هم پا را فراتر گذاشته و می‌گویند نظام «ترمی» و «واحدی» دانشگاه اجرا شود. حضرت عالی، که از هر دو نظام مطلعید (حوزه و دانشگاه) چه نظری دارد؟
من نظام واحدی را می‌پسندم، اما با یک خصوصیتی. سیستم واحدی در یک زمان محدودی است که دانشجو را از تعمّق باز می‌دارد؛ چون استاد و شاگرد با عجله کار می‌کنند. در سیستم واحدی، باید درس‌هایی را مشخص کنیم و زمانش را مقداری وسیع‌تر کنیم. استاد هم باید با شاگردان برخوردی محققانه داشته باشد. کلاس‌ها هم باید محدود باشد. کسی که کلاس پانصد نفری دارد، این حسن نیست. ظرفیت کلاس‌های استاندارد 20 – 25 نفر و دروس تخصصی و عالی 4 – 5 نفر کافی است .
امتیازهای نظام موجود را هم بیان فرمایید؟
یکی از نقاط قوت همین باز بودن زمان در حوزه است، البته برای کسانی که اهلش هستند. اما همین، برای کسانی که اهلش نیستند، نقطه ضعف است .
درباره متون آموزشی حوزه نظرهای متفاوتی هست. بعضی معتقدند که این کتاب‌ها را علمای بزرگی نوشته‌اند و باید حفظ شوند. عده‌ای هم می‌گویند به طور کلی حذف شوند. نظر حضرت عالی چیست؟
 بنده قائل به جمع هستم. این متون خیلی ارزنده‌اند، ما نباید این متون را به طور کلی کنار بگذاریم. اما به درد درس دادن هم نمی‌خورند؛ چون این کتاب‌ها مربوط به چند سده پیش است. امروز ثابت شده که پیچیده و مغلق نوشتن اشتباه است اما برای حفظ این کتاب‌ها بنده اعتقادم این است که استاد باید طلاب را وادار کند تا به کتاب‌هایی چون لمعه، جواهر، مکاسب و… مراجعه کند. ما در مدرسه مروی همین کار را انجام داده ایم، در عین حال که کتاب های جدیدی گذاشته‌ایم، شرح لمعه را حذف نکرده‌ایم .
اما در مورد روش تدریس؛ در حوزه، معمولاً کتاب را بیان می‌کنند و تطبیق می‌کنند و بعضی هم سطر به سطر بیان می‌کنند، در حالی که در دانشگاه‌ها مطالب مورد نظر را تیتروار می‌گویند، یک تیتر می‌گویند و زیر مجموعه های آن را می‌نویسند و بیان می‌کنند. شاگرد اول کلیات را حفظ می‌کند و سپس تفصیلی می‌آموزد. اساتید، سر کلاس چند کتاب را معرفی می‌کنند و مطالب را تیتروار بیان می‌کنند .لذا، باید در حوزه یک قسمتی برای تربیت مدرس در نظر گرفته شود.
یکی دیگر از محاسن دانشگاه این است که استادیار دارند، استادیار در درس استاد می‌نشیند و شاگردان مطالب درس را از او می‌گیرند و در واقع «یار» استاد است. همچنین در تصحیح، تحقیق و… کمک استاد است. در حوزه هم ما باید استادیار داشته باشیم .
ضرورت‌های جوامع بشری زیاد است. چه رشته‌های الآن در حوزه باید تدریس شوند و اولویت دارند؟
تخصص در رشته‌های دانشگاهی چون مدیریت، اقتصاد، روان شناسی و… را برای طلاب لازم نمی‌دانم، اما تخصص در رشته‌های حوزوی مثل کلام، فلسفه، تفسیر و… لازم است .
نکته دیگر اینکه، رشته‌هایی که در شورای انقلاب فرهنگی تصویب شد و قرار شد طبق آن مدرک بدهند، من از اول با آن مخالف بودم. آن وقت که معادل می‌دادند هم مخالف بودم؛ طلبه شش سال در حوزه درس می‌خواند تازه یک معادل لیسانس می‌دهند که مساوی با سه سال و نیم حضور در دانشگاه است. این ارزش حوزه را پایان می‌آورد .
اکنون که خود مدرک لیسانس و فوق لیسانس را تصویب کرده‌اند هم مخالفم، اگر می‌خواهیم اصالت حوزه را حفظ کنیم چرا لیسانس و فوق لیسانس گذاشته ایم. چرا مدارک حوزوی خودمان را نگوییم. اینکه آقایان چطور این را قبول کرده‌اند من تعجب می‌کنم. اگر حوزه به مدرک‌های دانشگاهی اصالت بدهد، این، طلبه را دنبال خودش می‌کشد و این، در واقع شکست حوزه است. مثلاً اگر ما به طلبه‌ای که ده سال دوره سطح را گذرانده مدرک لیسانس بدهیم، این، جاذبه‌های حوزه را کم می‌کند؛ داوطلب می‌گوید می‌روم دانشگاه چهار ساله لیسانس می‌گیرم. البته بگذریم از کسانی که انگیزه‌های الهی دارند. ما باید عامه مردم را در نظر بگیریم.
به نظر حضرت عالی، تخصص در حوزه از چه زمانی باید شروع شود؟
اگر آن مقدماتی که عرض کردم طی شود و سبک تدریس هم اصلاح شود، من فکر می‌کنم در حد شرح لمعه می‌توان به دنبال تخصص رفت. اگر سبک درس را عوض کنیم، بعد از چهار سال که شرح لمعه تمام شد می‌شود تخصص و درس خارج را شروع کرد . مثل دانشگاه که بعد از لیسانس به دنبال تخصص می‌روند .
جایگاه استاد در نظام آموزشی چگونه است و برای تربیت استاد چه باید کرد؟ چه طرح‌های عملی برای استفاده از ذخایر حوزه در نظر شماست؟
برای تربیت استاد در حوزه یکی از این دو را باید انجام داد: 1 – آموزش‌های کوتاه مدت روش تدریس و کلاس داری 2 – آموزش درازمدت و در ضمن تعلیم؛ همچنان که در دانشگاه‌ها رسم است که دانشجویان در کلاس کنفرانس می‌دهند و پس از فارغ التحصیل شدن، استادیار می‌شوند .
اما در مورد استفاده از ذخایر حوزه، عده‌ای ممکن است به جهاتی نتوانند تدریس کنند. باید در مراکز تحقیقی از آن‌ها استفاده کرد. مثلاً در همان بحث تغییر متون می‌شود از این بزرگان کمک گرفت. هم چنین به عنوان استاد مشاور و راهنما از آن‌ها استفاده کرد .
در پایان، از حسن ظن شما تشکر می‌کنم. امیدوارم در این راهی که در پیش گرفته‌اید موفق باشید. اصل کار بسیار خوب است، استقامت می‌خواهد. من اعتقادم این است که تحول فرهنگی در قم به وسیله علامه طباطبائی شد و تحول سیاسی به وسیله امام؛ علامه طباطبائی تفسیر و فلسفه محققانه را در حوزه زنده کرد
[1] مجله پیام حوزه، شماره 12، زمستان 1391
دانلود